شلمنصر یکم

برپایه سالنامه های وی که در آشور یافت شده اند، او در نخستین سال پادشاهی اش هشت کشور را در شمال باختری آشور تسخیر کرد و استحکامات آریننو را ویران نموده، خاک آن را به آشور آورد. در سال دوّم، شاتوآرا پادشاه هنیلگلبت، و همپیمانان هیتی و آهلاموی وی را شکست داد. او بقایای پادشاهی میتانی را به پادشاهی خود منظم نمود و از آن پس، میتانی یک ایالات آشوری شد. شلمانصر یکم همچنین ادعا دارد که 14.400 تن از اسیران دشمن را از یک چشم کور کرده است. او یکی از نخستین پادشاهان آشور است که دشمنان شکست خورده را بجای آنکه همگیشان را قتل عام کند، به سرزمین های مختلف تبعید می کرد. او سراسر کشورها، از تایته تا ایریدو، همه کوهها از کاشیر تا الوهات و استحکامات سودو، از هارونا تا کارکمیش بر روی فرات را تسخیر کرد. او کاخ هایی را در آشور و نینوا ساخت، "نیایشگاه جهانی" در آشور را بازسازی کرد و شهر نمرود را بنا نمود.

ادامه نوشته

نامه ای از بورنابوریاش دوّم به آخناتون (1)

و اکنون، بازرگانان من که با آهوتابو سفر کردند، بمنظور تجارت در کنعان درنگ نموده اند. پس از آنکه آهوتابو بسوی برادرم رهسپار شد، در شهر هاناتوم که در کنعان واقع است، شومادا پسر بالوما و شوتاتنا پسر شارتوم اهل آکّو، افرادشان را به آنجا فرستادند. آنها بازرگانان مرا زدند و پولشان را ربودند. آهوتابو، که من وی را بسوی تو فرستادم، در پیشگاه توست. از او بپرس و او به تو خواهد گفت. کنعان کشور توست و پادشاهان آن برده تو هستند؛ من در کشور تو مورد دستبرد قرار گرفتم. دستگیرشان کن و پولی که ربودند را بازگردان. و افرادی که بردگان مرا کشتند را، آنان را بکش و انتقام خون آنها را بگیر. زیرا اگر تو این افراد را نکشی، آنها دوباره کاروانیان من و حتی سفیران مرا به قتل خواهند رساند، و سفارت میان ما بسته خواهد شد. اگر این اتفاق بیفتد، مردمان این سرزمین تو را رها خواهند کرد.

ادامه نوشته

عیلام

عيلاميان خود، سرزمينشان را هالتامتی می خواندند. اکديان واژه هالتامتی را بر اساس قواعد زبان خود علامتو تلفظ ی کردند و اين واژه در تورات به صورت علام (Elam) نگاه داشته شده است. علامتو در زبان اکّدی به معنای سرزمين مرتفع است. در حقيقت سرزمين های نيمه كوهستانی باختر ايران كه در برخی جاها بلندای چندانی نيز از زمين نداشتند برای ساكنان جلگه های پست عراق كنونی سرزمين مرتفعی محسوب می شد. هخامنشيان چون با ايالت اوژ (هوز) که بخشی از کهکيلويه امروزی را دربرمی گرفته است همجوار بوده اند، سرزمين عيلام را به نام اوژ می خواندند. اين واژه در نوشتار های ايلامی به دو صورت خوز و اوز خوانده می شده است. امروزه، نام های هالتامتی و اوژ، در واژگان ايالاتی چون ايلام و خوزستان (به معنی سرزمين خوز ها) نگاه داشته شده است.

ادامه نوشته

ابلا

ابلا، یک شهر باستانی در حدود 55 کیلومتری (34 مایلی) جنوب باختری آلپو بود و در دو دوره، نخست اواخر هزاره سوّم ق.م، و آنگاه میان 1800 تا 1650 ق.م، یک شهر-کشور مهم به شمار می رفت. نام "ابلا" به معنی "صخره سفید" است و به برآمدگی سنگ آهکی که شهر بر روی آن ساخته شده است اشاره دارد. ابلا در آن زمان یک مرکز بازرگانی بزرگ به شما می رفت و رقیب بازرگانی بزرگش، ماری بود و به دست داشتن ابلا در نخستین ویرانی ماری مظنون هستند. لوحه ها آشکار می سازد که ساکنان شهر دارای حدود 200.000 رأس گله آمیخته بودند. کالاهای تجاری اصلی شهر به احتمال الوار از کوهستان های نزدیک و منسوجات بود. سارگن اکدی و نوه اش نارام-سین فاتحان بیشتر سرزمین های میان دو رود، هر یک ادعا دارند که ابلا را ویران نموده اند؛ ابلا، چند سده پس از ویران سازی اش توسط اکدیان، به منظور بازیابی اندکی از اهمیتش دست به کار شد و به دوره اوج دوّمی رسید که از حدود 1850 تا 1600 ق.م به درازا کشید. در آن زمان از مردمش با عنوان آموریها یاد می کردند.

ادامه نوشته

آشوریان

آشوریان از حدود 2.500 سال ق.م، در شمال میان دو رود می زیستند. آنها قومی جنگجو و آمیخته ای از مهاجران سامی و غیر سامی بودند. آنها فرهنگ ناوابسته ای از سومریان داشتند. در آن زمان، میان دو رود بالا، نیمه-تمدّن یافته بود و نزدیک به همیشه، توسط همسایگان متمدّن ترش اداره می گشت. این ناحیه در آغاز سوبارتو خوانده می شد و بعد ها، آشوریان نام خدای خود آشور را بر این ناحیه گذاشتند.

ادامه نوشته

آشور

آشور نام یک منطقه جغرافیایی بر بالای رود دجله، در میان دو رود (عراق) میباشد که نام خود را از پایتخت اصلی خود شهر آشور گرفته است. نام آشور همچنین به یک دولت سیاسی که در میانه این منطفه واقع بود و در طول تاریخ بارها بصورت یک امپراتوری منطقه ای درآمد، اشاره می کند. آشور همچنین نام یک خدای عمده می باشد که آشوریان، نام وی را بر خود نهادند. کاوشگری ناحیه آشور توسط باستان شناسان آلمانی در سال 1898 آغاز گردید. خاکبرداری در سال 1900 توسط فریدریش دلیتچ آغاز شد و از 1903 تا 1913 ادامه یافت. بیش از 16.000 لوحه با متونی به خط میخی کشف گردید. بسیاری از اشیای یافت شده رهسپار موزه پرگامون در برلین شدند. آشور به تازگی در سال 1990، توسط B. Hrouda از دانشگاه مونیخ و وزارت فرهنگ در شهر باواریا مورد خاکبرداری قرار گرفت. در طی همان دوره، در 1988 و 1989، ر. دیتمان از سوی بنیاد پژوهش آلمان در این ناحیه کار می کرد.

ادامه نوشته

نگرشی پیرامون تاریخ ماد

به نظر می‌رسد آن چه در باره‌ی نهادهای تمدنی و حکومتی مادها در متون تاریخی روایت شده است، تصویری متعلق به هخامنشیان و پارس‌ها باشد که سپس به تن و قامت مادهایی که روزگارشان گذشته بود، پوشانده و بازسازی شده است. آن چه از متون آشوری برمی‌آید، آن است که مادها از سده 9 ق.م تا سده 7 ق.م. نتوانسته بودند چنان پیش‌رفتی بیابند که سبب هم‌گرایی و اتحاد و سازمان‌یافتگی قبایل و طوایف پراکنده‌ی ماد بر محور یک رهبر و فرمان‌روای برتر و واحد - که بتوان وی را پادشاه کل سرزمین‌های مادنشین نامید شده باشد. پادشاهان آشور در ضمن لشکرکشی‌های پرشمار خود به قلم‌رو سکونت مادها، همواره با شمار فراوانی از "شاهان محلی" روبه‌رو بوده‌اند و نه یک پادشاه واحد حاکم بر کل سرزمین‌های مادنشین. واقعیت آن است که در زمان "فرورتی" Fravarti"، دولتِ فرضی ماد چیزی جز اتحاد سیاسی و نظامی چند شهر یا قبیله‌ی ماد و مانا و کیمری نبود و برای پادشاه آشور، فرورتی فقط سرکرده‌ی شورشی شهر کرکشی بود که با متحدان‌اش چند شهر وابسته به آشور را در زاگرس تهدید و غارت می‌کرد و قصد شوراندن سران دیگر شهرها را علیه دولت آشور داشت و سرانجام در ضمن یکی از نبردهای جسورانه و بلندپروازانه‌ی خود کشته شد و نیروهای‌اش تماماً پراکنده گردید.

ادامه نوشته

ادد-نیراری یکم

ادد-نیراری یکم (1307 ق.م - 1275 ق.م) پادشاه آشور بود. او نخستین پادشاه آشور میباشد که سالنامه هایش با جزئیات تمام به جا مانده است. ادد-نیراری یکم پادشاهی بود که از اثر نظامی عمده ای بر گسترش پادشاهی آشور داشت. در دوره پادشاهی او، آشور شروع به بازی کردن نقش بزرگی در تاریخ میان دو رود کرد. او شمال میان دو رود را تسخیر کرد و بر امپراتوری میتانی چیره گشت. اسناد به جا مانده از او نشان می دهد که وی، نازی-ماروتاش کاسی را در نبرد کار-ایشتار شکست داده است. او همچنین شاتوآرای دوّم پادشاه میتانی و پسرش واساشاتا را شکست داد. این پیروزی، اَدَدنیراری یکم را بر آن داشت تا همه میان دو رود را زیر پادشاهی اش متحد سازد. او در جنگ علیه هیتی ها بخش های بزرگی از میان دو رود را از دست داد اما در خاور، بطور موفقیت آمیزی در مقابل اقوام کوهنشین، از پادشاهیش دفاع کرد. یک شمشیر مفرغی از ادد-نیراری یکم را می توان در موزه هنرهای زیبای متروپولیتن دید.

ادامه نوشته

دو نامه از آشور-اوبالیت یکم به آخناتون

به پادشاه سرزمین مصر، چنین سخن می گوید آشور-اوبالیت، پادشاه سرزمین آشور: سلام بر خانه تو، بر کشور تو، بر ارابه رانان جنگی تو و بر ارتش تو! من سفیر خود را به نزد تو فرستادم تا با تو دیدار کند و کشورت را ببیند. چیزی را که نیاکانم تا کنون نفرستاده اند را، من امروز برای تو فرستادم: یک ارابه خوب، دو اسب، (و) جواهری از سنگ قیمتی، و یک درخت نخل که با مهره هایی از سنگ لاجورد خالص آراسته شده است را، بعنوان هدیده ای با آرزوی نیکی، بسوی تو معطوف داشته ام. سفر من، که بسوی تو فرستاده ام، تا (تنها با تو) دیدار کند، مانعش نشو، بگذار دیدار کند و بازگردد. عقیده شما و وضعیت کشور شما را مشاهده می کند، آنگاه بازمی گردد!

ادامه نوشته

آشور-اوبالیت یکم

آشور-اوبالیت یکم (1363 ق.م - 1328 ق.م) پادشاه امپراتوری آشور بود. او توانست تا با شکست دادن شوتارنای دوّم، استقلال آشور از میتانی را به دست آورد و پیدایش آشور بعنوان یک امپراتوری قدرتمند را آغاز کند. همزمان با تحکیم پایه های آشور، آشور-اوبالیت آغاز به برقراری تماس با دیگر ملت های بزرگ کرد. پیام های او به مصریان، همسایه بابلی وی بورنابوریاش دوّم را خشمگین ساخته بود. اما قدرت آشور را نمی شد انکار کرد و بورنابوریاش دوّم حتی با دختر شاه آشور ازدواج کرد و پسرش، شاهزاده کارا-هارداش، از همسر آشوری اش، جانشین وی گردید. اما بزودی شورشی رخ داد که عدم محبوبیت آشوریان در بابل را نشان می داد. آشور-اوبالیت اجازه نمی داد که نوه اش را کنار بزنند و در نتیجه به بابل تاخت. چون کارا-هارداش در آن شورش کشته شد، آشوریان شخصی به نام کاریگالزو را که ممکن بود پسر یا نوه بورنابوریاش دوّم باشد، به تخت بابل نشاندند. اما این پادشاه دست نشانده به ارباب خود وفادار نماد و بزودی به آشور حمله کرد. آشور-اوبالیت تنها می توانست ارتش بابل را در سوگاگو، که از سمت جنوب زیاد از پایتخت آشور دور نبود، متوقف سازد.

ادامه نوشته

فصل سی و ششم - چگونه به هویت خود پی بردم

بخود گفتم سینوهه تو در زندگی محروم به جهان آمدی و در اولین میزان که قدم بجهان نهادی تو را از تخت سلطنت مصر دور کردند و درون سبد به آب نیل سپردند. آنگاه زنی که زوجه یک طبیب فقیر بود تو را از شط نیل گرفت و آن زن و شوهر چون فرزند نداشتند تو را به فرزندی قبول کردند و بزرگ نمودند و بمدرسه فرستادند که دارای سواد شوی ولی تو بجای اینکه پاداش خوبی‌های آن زن و شوهر را بدهی بخاطر یک زن پول پرست و هرجائی طوری آنها را مهموم کردی که قبل از وقت مردند و لاشه‌های آنها بی‌قبر ماند. آنوقت عاشق زنی موسوم به مینا شدی و با او به کرت رفتی و قدم بدرون خانه خدای کرت نهادی و دیدی که خدای کرت یک مار عظیم‌الجثه دریائی است که مرده ولی مینا را قربانی او کرده بودند و دیدی که لاشه مینا کف دریا نزدیک ساحل مورد حمله خرچنگ‌های دریائی قرار گرفته است. بعد به مصر مراجعت کردی و شاهد جنگ دو خدا شدی و آنگاه از طبس عازم شهر افق گردیدی و چند سال در آن شهر ماندی. امروز بعد از یک عمر می‌فهمی برای چه پیوسته گوشه‌گیر بودی و چرا همواره احساس تنهائی میکردی و برای چه نمی‌خواستی مانند توانگران پیوسته مجالس عیش داشته باشی تا جائی که بسیاری از آشنایان تو می‌گفتند سینوهه ابن‌الحمار مردی گوشه‌گیر است. لیکن تمام این‌ها از طرف خدایان و ستارگان در تقدیر تو نوشته شده بود و تو نمی‌توانستی آنها را تغییر بدهی و ناگزیر این طور می‌شد.

ادامه نوشته

اِریبا-ادد یکم

اِریبا-ادد یکم از 1392 ق.م تا 1363 ق.م پادشاه آشور بود.
او به احتمال خراجگذار میتانی بوده است. او در یک نبرد دودمانی میان توشراتا و برادرش آرتاتامای دوّم و سپس پسر او شوتارنای دوّم، که خود را پادشاه هوری می خواند و به دنبال حمایت خراجگذاران آشوری می گشت، گیر افتاد. یک جناح هواخواه هوری/آشور در بارگاه سلطنتی میتانی پدید آمده بود، که فرزند و جانشین وی آشور-اوبالیت یکم ممکن بود بتواند از آن سود برد.

ادامه نوشته

آشور-نَدین-آهه دوّم

آشور-نَدین-آهه دوّم از 1401 ق.م تا 1392 ق.م پادشاه آشور بود. او که پس از آشور-ریم-نینِنشو روی کار آمد، به نظر می رسد که واپسین پادشاه دوره پادشاهی کهن آشور باشد. جانشین او، اریبا-ادد، نخستین پادشاه دوره میانه آشور بود. آشور-نَدین-آهه یک اسم شخص آشوری است که به زبان اکّدی به معنی "خدا آشور برادری بخشیده است" میباشد. دو تن از پادشاهان آشور که در سده 15م و اوایل سده 14م ق.م فرمانروایی می کردند، آشور-نَدین-آهه خوانده می شدند. چیز زیادی درباره این پادشاهان شناخته نشده، اما از یکی از آنها در یکی از نامه های تل العمارنه یاد شده است. در این نامه، از شاه آشور-اوبالیت آشوری به فرعون مصر، که EA 16 شماره گذاری شده است، شاه آشور به آشور-نَدین-آهه بعنوان نیایش، که به مصر نامه نوشت و در پاسخ طلا دریافت کرد، اشاره کرده است.

ادامه نوشته

پادشاه جومونگ

پادشاه دانگمیونگ گوگوریویی (58 - 19 ق.م، 37 - 19 ق.م)، "دانگمیونگ سئونگ وانگ" که با نام زمان تولدش جومونگ نیز شناخته شده است، پایه گذار امپراتوری گوگوریو بود. گوگوریو در میان سه امپراتوری کره، شمالی ترین آنها بشمار می رفت. در استوانه گوانگائتو او را چومو-وانگ (پادشاه چومو) خوانده اند. نام او در ۲ کتاب تاریخی سامگوک ساگی و سامگوک یوسا، جومونگ، با نام خانوادگی گو ثبت شده است.کتاب سامگوک ساگی بیان می کند که او با عنوان چومو یا سانگائی نیز شناخته شده است. این نام در نگارش های دیگر به صورت چومونگ، جونگمو یا دومو نیز آوانویسی شده است. افسانه پایه گذاری گوگوریو برگرفته از متون کهن کره ای، دربردارنده استوانه گوانگائتو است. بهترین نسخه شناخته شده، با اندکی تغییرات، در سامگوک یوسا، سامگوک ساگی و دانگمیونگ سئونگ وانگ پیئون از دانگوک ایسانگ-گوکجیپ به یافت شده است. نوادگان امروزی جومونگ هنوز هم نام خانوادگی "گو" را دربردارند.

ادامه نوشته

پوزور-آشور سوّم

پوزور-آشور سوّم از 1522 ق.م تا 1498 ق.م پادشاه آشور بود. به گفته فهرست پادشاهان آشور، او پسر و جانشین آشور-نیراری یکم بود و 24 سال پادشاهی کرد. او همچنین نخستین پادشاهی است که در یک تاریخ همزمان پدیدار می شود و او هم دوره با بورنابوریاش بابلی بود. چندین سنگ نبشته ساختمان سازی از او در آشور یافت شده است. او بخشی از نیایشگاه ایشتار در پایتختش آشور، و نیز بخش های جنوبی دیوار شهر را بازسازی نمود.

ادامه نوشته

ایشمه-داگان یکم

ایشمه-داگان یکم، پسر شمشی-ادد یکم پادشاه آموری بود، که توسط پدرش، پس از یک حمله نظامی موفقیت آمیز، به پادشاهی در اکالاتوم گماشته شده. او بر نواحی شمال دجله، دربرگیرنده آشور، فرمانروایی می کرد. او پس از درگذشت شمشی-ادد یکم، پیش از آنکه توسط نیروهای محلی از پادشاهی برکنار شود، چند سالی به فرمانروایی ادامه داد. یسمه-ادد برادر او، در همان زمان در شهر ماری، جاییکه نامه نگاری های پدر و دو پسرش توسط باستان شناسان پیدا شده است، فرمانروایی می کرد.

ادامه نوشته

شمشی-ادد یکم

شمشی-ادد یک سازمان دهنده بزرگ بود و بر همه امور کشور، از سیاستگذاری کلان گرفته تا گمارش مقامات رسمی و فرستادن سفرا، نظارت استواری داشت. لشکرکشی های او باریک بینانه طرح ریزی می شد و ارتش او، تمامی روش های کلاسیک محاصره، همچون احاطه کردن برج و بارو ها و دژکوب ها را می دانستند. از جاسوسی و جو سازی نیز گهگاه برای پیروزی بر شهرهای حریف استفاده می شده است. شمشی-ادد در سراسر دوران زندگی،نیرومند کردن پادشاهی اش را دنبال کرد اما با مرگ او، پادشاهی اش نیز بزودی آغاز به فروریختن کرد. امپراتوری فاقد همبستگی بود و در یک موقعیت جغرافیایی آسیب پذیر قرار داشت. آنگاه که خبر درگذشت شمشی-ادد پخش شد، رقیبان قدیمی او در یک زمان عزم کردند تا پسرانش را از تخت پادشاهی واژگون کنند. یسمه-ادد بزودی توسط زیمری-لیم از ماری بیرون انداخته شد، و بقایای امپراتوری نیز بزودی به دستان حمورابی بابلی افتاد.

ادامه نوشته

باغ‌های معلق بابل

باغ‌های معلق بابل، که بعنوان باغ‌های معلق سمیرامیس نیز شناخته شده، در نزدیکی شهر حله کنونی مرکز استان بابل در عراق، بعنوان یکی از عجایب هفتگانه اصلی تلقی می گردد. این باغ‌ها پیرامون 600 ق.م توسط نبوکدنصر دوّم ساخته شدند. گزارش شده است که او این باغ ها را برای خوشحال کردن همسر بیمارش، آمیتیس مادی، که آرزوی درختان و گیاهان خوشبوی میهنش ایران را داشت، بنا نمود. این باغ‌ها پس از سده دوّم قبل از میلاد، با چند زمین لرزه ویران گشتند. این باغ‌های معلق انبوه بطور گسترده توسط تاریخ نگاران یونانی همچون استرابون و دیودور سیکولوسی به ثبت رسیده است. در طول سده ها، ممکن بود این مکان را با باغ‌هایی که در نینوا وجود داشت اشتباه بگیرند، ولی لوحه های آنجا به روشنی این باغ‌ها را نشان می دهد. نوشته های روی این لوحه ها احتمال کاربرد چیزی شبیه به پیچ ارشمیدس را بعنوان فرایندی برای بالابردن آب به ارتفاع مورد نیاز شرح می دهد. نبوکدنصر دوّم همچنین از تخته سنگ های کلانی، که در بابل به گوش کسی نرسیده بود استفاده کرد تا از فرسایش زمین بوسیله آب جلوگیری کند.

ادامه نوشته

ایشتوویگو

ایشتوویگو یا آستیاگ، واپسین شاه امپراتوری ماد، پیرامون 585 ق.م - 550 ق.م، پسر هووخشتره بود. او در سال 550 ق.م توسط کوروش بزرگ از تخت به زیر کشیده شد. نام ایشتوویگو از ریشه ایرانی باستان ریشتی وَیگهَ گرفته شده که به معنی "نیزه‌گَردان" است. ایشتوویگو از پدرش هوخشتره و به دنبال جنگ پنج ساله میان ماد و لیدی به تخت شاهی ماد نشست. او متحد برادر زنش «کرزوس» پادشاه لیدی  و شوهر خواهرش «نبوکد نصر» پادشاه بابل  بود. حکومت ایشتوویگو به خاطر ثبات و پیشرفت آیین مزدیسنا در دوره وی مورد توجه قرار گرفته شده است. این در حالی است که که کرزوس (کروسئوس پادشاه لیدی) در غرب مواجه با رشد عقاید سکولار بود و نبوکدنزر (نبوکد نصر) در حال تبدیل کردن بابل به بزرگترین شهر جهان بود. ایشتوویگو پس از ۳۲ سال پادشاهی، پشتیبانی نجیب زادگان را در جنگ با کوروش از دست داد.

ادامه نوشته

فصل سی و پنجم - بازگشت به دارالحیات در طبس

در دوره ما در دارالحیات قبول علم تعبدی بود ولی بعد از اینکه خدای سابق سرنگون شد و خدای جدید جای او را گرفت دیگر محصلین دارالحیات مجبور نبودن که کاهن معبد آمون شوند و بدون طی این مرحله شروع به تحصیل می‌کردند و اختیار داشتند که بپرسند برای چه. من چون این نکته را می‌دانستم فکر میکردم که علوم در دارالحیات خیلی توسعه بهم رسانیده و محصلین که میتوانند ایراد بگیرند و اشکالات علمی را بپرسند موفق شدند طرقی جدید را در عرضه علم مفتوح نمایند. ما وقتی در دارالحیات تحصیل میکردیم نمی‌توانستیم ایراد بگیریم ولی محصلین جدید می‌توانستند ایراد خود را بگویند و از استاد بخواهند که مشکلاتشان را حل کند. لیکن بعد از اینکه وارد دارالحیات شدم دیدم که هم از کمیت تحصیلات کاسته شده و هم از کیفیت آن و محصلین قصد ندارند دانشمند شوند بلکه میخواهند که نامشان در دفتر آن دارالعلم ثبت شود تا اینکه بعنوان فارغ‌التحصیل دارالحیات بتوانند شروع به طبابت کنند و فلز تحصیل نمایند و از شماره بیمارانی هم که به دارالحیات مراجعه میکردند کاسته شده بود و مردم مثل گذشته به آن مدرسه بزرگ طبی ایمان نداشتند و بآنجا برای درمان مراجعه نمی‌نمودند زیرا میدانستند عده‌ای از استادان مدرسه از دارالحیات خارج شده در شهر مطب باز کرده‌اند.

ادامه نوشته