دودمان هشتم بابل

دودمان هشتم بابل توسط نَبو-موکین-پال پایه گذاری شد. در نخستین سال های پادشاهی او، پایتخت بابل از نواحی اطراف خود، که توسط آرامیان محاصره شده بود، جدا گشته بود. در واقع، برای نه سال، جشن های سال نو (مقدس ترین جشن های بابل)، برگزار نشد زیرا حوالی شهر امنیت نداشت. از جانشینان او، به ندرت چیزی بیش از نام هایشان می دانیم. نینورتا-کودوری-اوسو هشت ماه پادشاهی کرد. سپس، مَری-بیتی-آهه-ایدینا پاشداه شد. شَمَش-مودَمیق، شهرهای هیت و زَنکو را از دست داد و آن شهرها به دست اَدَد-نیراری دوّم شاه آشور افتاد. نَبو-پال-ایدینا، نیایشگاه شَمَش در سیپّار را که 150 سال پیش ویران شده بود، بازسازی کرد. سپس، مَردوک-زَکیر-شومی یکم بر تخت پادشاهی بابل نشست. در سال 850 ق.م، برادر او، شورشی را با پشتیبانی آرامیان، علیه وی برپا داشت. پادشاه، از همسایه نیرومند خود آشور، درخواست کمک کرد. شلمنصر سوّم شاه آشور شورش را درهم شکست، وارد بابل شد و هدایایی را تقدیم خدایان کرد. آن گاه شورشیان را تا جنوب سومر و تا خلیج فارس دنبال نمود.

ادامه نوشته

دودمان هفتم بابل

تنها پادشاه دودمان هفتم بابل، مَربیتی-پال-اوسور، سربازی از سرزمین بطایح بود که نام عیلامی داشت و از این رو این دودمان را دودمان عیلامی نیز نامیده اند (984 - 979 ق.م).

ادامه نوشته

دودمان ششم بابل

دودمان ششم بابل را اِئولما-شَکین-شومی (1.007 - 987 ق.م) که یک آرامی اهل دولت قبیله ای بیت-بازی بود پایه گذاری نمود. جانشینان او، نینورتا-کودوری-اوسور (987 - 985 ق.م) و شیریکتی-شوقَمونا (985 ق.م) بودند که این آخری، تنها سه ماه پادشاهی کرد.
ادامه نوشته

باغ‌های معلق بابل

باغ‌های معلق بابل، که بعنوان باغ‌های معلق سمیرامیس نیز شناخته شده، در نزدیکی شهر حله کنونی مرکز استان بابل در عراق، بعنوان یکی از عجایب هفتگانه اصلی تلقی می گردد. این باغ‌ها پیرامون 600 ق.م توسط نبوکدنصر دوّم ساخته شدند. گزارش شده است که او این باغ ها را برای خوشحال کردن همسر بیمارش، آمیتیس مادی، که آرزوی درختان و گیاهان خوشبوی میهنش ایران را داشت، بنا نمود. این باغ‌ها پس از سده دوّم قبل از میلاد، با چند زمین لرزه ویران گشتند. این باغ‌های معلق انبوه بطور گسترده توسط تاریخ نگاران یونانی همچون استرابون و دیودور سیکولوسی به ثبت رسیده است. در طول سده ها، ممکن بود این مکان را با باغ‌هایی که در نینوا وجود داشت اشتباه بگیرند، ولی لوحه های آنجا به روشنی این باغ‌ها را نشان می دهد. نوشته های روی این لوحه ها احتمال کاربرد چیزی شبیه به پیچ ارشمیدس را بعنوان فرایندی برای بالابردن آب به ارتفاع مورد نیاز شرح می دهد. نبوکدنصر دوّم همچنین از تخته سنگ های کلانی، که در بابل به گوش کسی نرسیده بود استفاده کرد تا از فرسایش زمین بوسیله آب جلوگیری کند.

ادامه نوشته

دودمان دهم بابل

پس از دو سال، شهر های بابل و بروسیپّا توسط آشوریان به محاصره درآمدند و عیلام، متحد اصلی آنان، شکست خورد. بابل در ژوئن 548 ق.م به دلیل گرسنگی تسلیم شد و شمش-شوم-اوکین در ناامیدی، کاخ خود را به آتش کشید و در میان شعله های آن درگذشت. آشوربانیپال پس از شکست دادن برادرش، شخصی به نام «کاندالو» را که معروفیت و شهرتی نداشت و کسی عمل درخشانی از وی ندیده بود، به سلطنت بابل نشاند. کاندالو پس از 27 سال پادشاهی در بابل، در سال 627 ق.م مرد و در این هنگام، شخصی با نام «سین-شوم-لی-شیر»، در بابل دست به شورش زد. «سین-شار-ایشکون» پادشاه آشور برای سرکوبی این شورش شخصی با نام «نبوپیلسر» را به بابل فرستاد اما وی، پس از فرونشاندن شورش، خود علیه آشور دست به سرکشی زد و در بابل قدرت را به دست گرفته دودمان یازدهم بابل را پایه گذاری نمود.

ادامه نوشته

دوره پادشاهی میانه

سپس، «مَردوک-زَکیر-شومی یکم» بر تخت پادشاهی بابل نشست. برادر او، شورشی را با پشتیبانی آرامیان برپا داشت. شاه، از همسایه نیرومند خود آشور، درخواست کمک کرد. شلم نصر سوّم شاه آشور شورش را درهم شکست، وارد بابل شد و هدایایی را تقدیم خدایان کرد. آن گاه شورشیان را تا جنوب سومر و تا خلیج فارس دنبال نمود. در این فرآیند، شاه بابل به طور موقت خراجگذار آشور شد، و بعنوان سپاسگذاری، در فرونشاندن شورش هایی که اقوام مختلف علیه «شمشی اَدَد پنجم» شاه بعدی آشوربرپا می کردند، آن دولت را یاری می نمود. در طول دوران پادشاهی او، برای نخستین بار از «کلدانیان» در سال نامه های آشوری یاد می شود. آن ها در میان مرداب ها و برکه های انتهای جنوبی میان دو رود زندگی می کردند و ائتلاف سستی از اقوامی بودند که به خرده دولت هایی سازماندهی گشته بودند. آنها به دلیل سرپیچی از گردن نهادن به آشور، بعد ها به قهرمانان استقلال بابل تبدیل شدند.

ادامه نوشته

دودمان چهارم بابل

«نِبوکَدنِصَر یکم»، سوّمین شاه این دودمان، پادشاه نیرومندی بود. پیدایش این پادشاه بزرگ در سرزمین بابل، با فروپاشی قدرت عیلام مقارن بود. او در سنگ نبشته-ی خود، پیروزی های شوتروک ناخونته شاه عیلام را برمی شمارد و می گوید عزم کرده که یا این پیروزی ها را تلافی کند، یا جان خود را بر سر این کار بگذارد. نبرد نهایی سرانجام در دو مرحله سال 1.125 ق.م رخ داد. نِبوکَدنِضَر شاه بابل، با هوته لودوش اینشوشیناک شاه عیلام به جنگ پرداخت و عیلامیان را از سرزمین های بابل بیرون راند و موفق شد بار دیگر، پادشاهی بابل را زنده سازد. او حتی به سرزمین های عیلام نیز رخنه کرد و تا سرچشمه های رود «اوکنو» (کرخه-ی امروزی) پیش رفت و در آنجا منتظر حمله عیلامیان ماند.

ادامه نوشته

پیش درآمدی بر مجموعه قوانین حمورابی

آنگاه که اَنو-ی پاک، پادشاه اَنوناکی، و بعل، پروردگار آسمان و زمین، که سرنوشت این سرزمین را مقرر داشت، سلطنت بر انسان زمینی را به مَردوک، پسر اِئا، خدای عدالت، واگذار کرد، و او را در میان مردمان بزرگ گرداند، این سرزمین را به نام اعظم خود، بابل خواند، آن را در زمین بزرگ گرداند، و یک نظام پادشاهی جاودانه ای در آن پایه گذاری نمود، که پایه هایش همچون پایه های آسمان و زمین، استوار است؛ سپس، اَنو و بعل، مرا به نام فراخواندند، حمورابی، آن شاهزاده بلندمرتبه، که به خدا تقوا می ورزید، تا حاکمیت عدالت را در این سرزمین به اجرا درآورم؛ تا گناه کاران و بدکاران از میان بروند، تا دیگر قوی به ضعیف زیان نرساند؛ تا بر مردم تیره روز همچون شَمَش [خورشید] فرمانروایی کنم، و این سرزمین را روشن سازم، تا آسایش بشر، بیشتر گردد.

ادامه نوشته

دودمان سوم بابل

هیتی ها در 1.595 ق.م بابل را غارت کردند اما نتوانستند آن را نگه دارند. در این میان، کاسیان، این قوم بومی ایرانی، از خلاء قدرت در بابل سود جست و به بابل هجوم آورده آن سرزمین را به اشغال خود درآوردند. اما در آمدن کاسی ها به بابل شاید به دلیل ورود نژادی دیگر از مردم، یعنی هندو-ایرانیان به این سرزمین بوده است. شاهان کاسی بیش از هر دودمان دیگری به فرمانروایی بر میان دو رود متحد پرداختند و بابل، زیر حکومت آنان، به مرکز سیاسی و فرهنگی جهان باستان تبدیل شد.
ادامه نوشته

دودمان دوم بابل

دودمان دوّم بابل، به دودمان «سرزمین دریا» شناخته شده است. بابلیان، ناحیه باتلاقی دهانه خلیج فارس و سرزمین های پیرامون آن را «سرزمین دریا» می نامیدند. شاهان این دودمان نیز در چند سنگ نبشته ای که به جا گذاشته اند، خود را «شاه سرزمین دریا» شناسانده اند. چیز کمی در مورد این دودمان شناخته شده است. فهرستی از شاهان این دودمان بدون یادآوری تاریخ پادشاهیشان در دست است.
ادامه نوشته

دودمان نخست بابل

در حدود میانه سده بیست و یکم پیش از میلاد، و اواخر دوره دودمان سوّم اور، نبرد بزرگی در سرزمین سومر آغاز گردید. «سومو آبوم» یک شیخ اهل آمورو بود که از هرج و مرج در میان دو رود استفاده کرد و در شهر کوچکی به نام «بابیلِم»، که هیچ اهمیت سیاسی نداشت، دودمان نخست «بابیلِم» را پی افکند. حمورابی، ششمین شاه دولت-شهر بابل، تاج و تخت پادشاهی را از پدرش «سین موبالیت» به ارث برد. او با هوش استثنایی خود پادشاهی می کرد و از فقرا، زنان بیوه و یتیمان محافظت می نمود.
ادامه نوشته