عیلام

عيلاميان خود، سرزمينشان را هالتامتی می خواندند. اکديان واژه هالتامتی را بر اساس قواعد زبان خود علامتو تلفظ ی کردند و اين واژه در تورات به صورت علام (Elam) نگاه داشته شده است. علامتو در زبان اکّدی به معنای سرزمين مرتفع است. در حقيقت سرزمين های نيمه كوهستانی باختر ايران كه در برخی جاها بلندای چندانی نيز از زمين نداشتند برای ساكنان جلگه های پست عراق كنونی سرزمين مرتفعی محسوب می شد. هخامنشيان چون با ايالت اوژ (هوز) که بخشی از کهکيلويه امروزی را دربرمی گرفته است همجوار بوده اند، سرزمين عيلام را به نام اوژ می خواندند. اين واژه در نوشتار های ايلامی به دو صورت خوز و اوز خوانده می شده است. امروزه، نام های هالتامتی و اوژ، در واژگان ايالاتی چون ايلام و خوزستان (به معنی سرزمين خوز ها) نگاه داشته شده است.

ادامه نوشته

تاریخ عیلام

در این یادداشت می توانید به لینک های مرتبط با تاریخ عیلام دسترسی پیدا کنید.

ادامه نوشته

پادشاهی عیلام نو

«هوبان-ایمنه» برای پشتیبانی از «موشه زیب مردوک» در بابل سپاه نیرومندی بسیج کرد. این سپاه آمیخته ای بود از نیروهای «انزان» که می بایست زیر فرمان خود وی باشند، «پارسوماش» که در دست هخامنش پارسی بود، الیپی که در آن زمان از نفوذ آشور بسیار دور بود، و گروهی از قبایل آرامی شرق دجله یا کرانه خلیج فارس. به روایت منابع بابلی، پس از «هوبان-هالتاش یکم»، «هوبان هالتاش دوّم» در عیلام به تخت سلطنت نشست. شکست نخستین لشکرکشی اسرحدون به مصر، «هوبان-هالتاش دوّم» را بر آن داشت تا علیه «سیپّار» که تنها 25 مایل با بابل فاصله داشت دست به لشکرکشی بزند. اسرحدون شاه آشور به تلافی این اقدام توطئه ای اندیشید و به جای هوبان-هالتاش دوّم، برادرش «اورتاکی» را بر تخت شاهی عیلام نشاند. نسخه-ی یافته شده از نامه اسرحدون به اورتاکی از تأثیر مناسبات دوستانه میان دو پادشاه خبر می دهد.

ادامه نوشته

پادشاهی عیلام میانه

«شیلهاک-اینشوشیناک» بی تردید، بزرگترین فرمانروای عیلام بوده است. روزگار پادشاهی وی نهایت دست آوردهای سیاسی عیلام، و نیز شاید اوج اهمیت بازرگانی و اقتصادی این سرزمین بوده است. در روزگار پادشاهی او، «اینشوشیناک» که تنها خدای محلی شوش بود، بزگترین خدای سرزمین عیلام گردید. در این زمان، سیل درآمد از سراسر نواحی امپراتوری به شوش روان گشت و با چنین ثروتی که پیش از آن، هیچ یک از پادشاهان عیلام از آن برخوردار نبودند، او شهر شوش را به سطح دیگر شهرهای بزرگ روزگار خویش رسانید. تاریخ نمونه های فراوانی از امپراتوری ها را به یاد داد که پس از رسیدن به اوج قدرت خویش، بیدرنگ راه زوال گرفتند و عیلام نیز از این قاعده مستثنی نبود. اندکی پس از آنکه شیلهاک-اینشوشیناک جای خود را به «هوته-لودوش-اینشوشیناک» داد، فرایند پریشانی و فروپاشی عیلام آغاز گردید.
ادامه نوشته

دودمان اباراتی

پیدایش دودمانی در آوان را که هم دوره با پادشاهان اکّد بود دنبال کردیم و فروپاشی هر دو را پس از تهاجم سپاهیان گوتیوم پی گرفتیم. دیدیم که به موازات دودمانی که پس از سال های سخت و سیاه فرمانروایی گوتیان در اور واقع در سومر سربرآورد، دودمان دیگری در سیماش که سرزمینی عیلامی بود فرمانروایی داشت که سرانجام حکومت اور را برانداخت. پس از آن دیدیم که آخرین شاه سیماش خود اسیر یکی از پادشاهان سومر گردید و عیلام باری دیگر، فرمانگذار مهاجمی جنگجو شد. اکنون با عیلامی مغرور دیدار می کنیم که حتی هنگامی که سرزمین خودش سراسر اشباع از فرهنگ سومری بود، سرزمین سومر را در تصرف خویش نگه داشت.
ادامه نوشته

دودمان سیماش

همزمان، بوجود آمدن دولتی نیرومند در باختر عیلام، یعنی دودمان سوّم اور، تا مدّتی اجازه هر گونه قدرت نمایی را از دودمان سیماش و دیگر عیلامیان می گرفت. تاخت وتاز های شولگی دوّمین شاه دودمان سوّم اور به سرزمین های عیلامی، در عمل آنها را خراجگذار و تسلیم دولت اور ساخت و حتی شوش و انشان به طور کامل زیر فرمان شاه اور بودند و می توان گفت که عیلام، به تمام معنی یکی از ولایات اور گردید. تنها در دوران پادشاهی «گیمیل-سین» چهارمین شاه دودمان سوّم اور بود که سیماش توانست بعنوان یک دولت مستقل، به رونق و شکوفایی خود ادامه دهد.
ادامه نوشته

دودمان آوان

عیلام از زمان های کهن روابط نزدیک با سومر داشت؛ روابطی که گاه دوستانه و زمانی خصمانه بوده است. دولت های کوچک عیلامی تقریبا همزمان با دولت های تازه سومر در هزاره سوّم پیش از میلاد پایه گذاری شدند. «آوان» در سراسر دوره نخستین تاریخ، سرآمد شهرهای خاور زمین بود. شوش در آن زمان تنها از اهمیت تجاری برخوردار اما، سرنوشت سیاسی آن گره ای سخت با سرنوشت آوان خورده بود. دودمان آوان، نخستین دومان دوره تاریخی عیلام است.
ادامه نوشته