از بایگانی تل العمارنه: EA 8

 

به ناپخوروریا [1]، پادشاه مصر، برادر من، چنین سخن می گوید پادشاه بابل، برادر تو. من خوب هستم. درود فراوان بر کشور تو، خانه تو، همسران تو، پسران تو، وزیران تو، اسبان تو، و ارابه های تو. من و برادرم معاهده ای به امضا رسانده ایم و من بدینسان سخن گفتم: همانند پدرانمان، که دوست بودند، ما نیز دوست خواهیم بود.

و اکنون، بازرگانان من که با آهوتابو سفر کردند، بمنظور تجارت در کنعان درنگ نموده اند. پس از آنکه آهوتابو بسوی برادرم رهسپار شد، در شهر هاناتوم که در کنعان واقع است، شومادا [2] پسر بالوما و شوتاتنا پسر شارتوم اهل آکّو، افرادشان را به آنجا فرستادند. آنها بازرگانان مرا زدند و پولشان را ربودند. آهوتابو، که من وی را بسوی تو فرستادم، در پیشگاه توست. از او بپرس و او به تو خواهد گفت. کنعان کشور توست و پادشاهان آن برده تو هستند؛ من در کشور تو مورد دستبرد قرار گرفتم. دستگیرشان کن و پولی که ربودند را بازگردان. و افرادی که بردگان مرا کشتند را، آنان را بکش و انتقام خون آنها را بگیر. زیرا اگر تو این افراد را نکشی، آنها دوباره کاروانیان من و حتی سفیران مرا به قتل خواهند رساند، و سفارت میان ما بسته خواهد شد. اگر این اتفاق بیفتد، مردمان این سرزمین تو را رها خواهند کرد.

 

[1] ناپخوروریا: آخناتون نفر-خپرو-رع (1350 - 1334 ق.م)

[2] پادشاه سمعان

 

همچنین بخوانید


نامه های تل العمارنه

 

منبع


A Letter from the King of Babylon to the King of Egypt