سقوط پادشاهی ماد
اما کوروش بر آن شد تا ثابت کند که شایستگی تصاحب تاج و تخت ماد را دارد. وی به راه افتاد تا با درخواست اتحاد از قبیله های ایرانی گوناگون در درون سرزمین خود به گردآوری نیرو بپردازد و در عین حال، همپیمانی با بابل را که نبونید به او پیشنهاد کرده بود، پذیرفت. فرمانروای بابل امیدوار بود که بدین ترتیب امپراتوری خود را از خطر مادها که چون بر حرّان استیلا داشتند می توانستند جاده ارتباطی میان بابل و سوریه را قطع کنند دور سازد. وی خود گردآوری سپاه از غزه در مرز مصر و بطایح، در امتداد خلیج فارس را آغاز کرد.
در سال 553 ق.م نقشه کوروش دوّم برملا گردید و ایشتوویگو او را به دربار فراخواند. کوروش از رفتن سرباز زد و در عمل، پرچم شورش برافراشت؛ شاید این شورش نشانه ای از پیش تعیین شده بود چرا که با آغاز آن، نبونید رهسپار تصرف سوریه گردید. حرّان در این سال از دست پادگان مادی بیرون آورده شد که موجب شادمانی فراوان فرمانروای بابل گردید. اما ایشتوویگو نیز میدان را خالی نکرد و سپاهی به گوشمالی فرمانگزار نافرمان خویش فرستاد.
درباره جنگی که در پی آن درگرفت گزارش های متفاوت از تاریخنگاران یویانی و یک روایت خشک و بی پیرایه از یک سالشمار بابلی داریم. در یک گزارش یونانی در نوشته های نیکولائوس دمشقی که آگاهی خود را از کتسیاس گرفته است می خوانیم که نبرد نخست دو روز به درازا کشید و در پایان آن ایشتوویگو به پیروزی بزرگی دست یافت. پارسیان، یعنی اهل پارسه که نزدیک مرز سرزمینشان با ماد می جنگیدند به پاسارگاد گریختند.
نبرد دوّم نیز که دو روز به درازا کشید، در نزدیکی این شهر درگرفت. اگر چند مادی ها در دو روز جنگ برتری داشتند، اما در روز دوّم پارسیان که زنان، آنان را به جنگ برمی انگیختند به پیروزی شکننده ای دست یافتند.
ایشتوویگو هنوز حالت آفندی داشتند تا اینکه نبرد سوّم، کار را به طور کامل به سود کوروش یکسره کرد. ایشتوویگو باقیمانده سپاهش را رها کرده گریخت اما پس از کوشش اندکی گرفتار شد.
گزارش یونانی دوّم را هرودوت به دست می دهد که در درستی گفته وی کمتر می توان تردید کرد.
به گفته پدر تاریخ، پیش از شورش پارسیان، توطئه ای از سوی بزرگان ماد صورت گرفت که هارپاگه (که هرودوت بسیاری از دانسته هایش درباره تاریخ نخستین ماد را از نوادگان وی گرفته است) مقدمات آن را فراهم آورده و هارپاگه سخت از ایشتوویگو آزرده خاطر بود. آنگاه هارپاگه نامه ای به کوروش که در پارسه اقامت داشت فرستاد. در آن نامه، کوروش پادشاه پارسه را برانگیخت تا پارسیان را به شورش وادارد و بشارت داد که بزرگان لشکر ماد که از سوی ایشتوویگو فرماندهی سپاه را به عهده دارند، طرف او را خواهند گرفت.
ایشتوویگو که از تدارکات جنگی کوروش آگاهی یافت وی را به نزد خود فراخواند. کوروش در جواب اعلان جنگ کرد.
هرودوت، از دو نبرد خبر می دهد. در نبرد نخست که ایشتوویگو در آن حضور نداشت، هارپاگ، فرمانده سپاه ماد، همراه با بیشترینه افراد سپاه، شاه ماد را فرو گذاشته به کوروش پیوستند. در نبرد دوّم، ایشتوویگوی سالخورده خود سپاه ماد را رهبری می کرد که در جنگ به اسارت سپاه پارسه درآمد.
از منابع بابلی چنین برمی آید که جنگ میان کوروش و ایشتوویگو سه سال به درازا کشید. بدین سبب هرودوت - که تنها از دو پیکار واپسین سخن می گوید - در واقع ممکن است آشکارا جریان رخدادها را کوتاه کرده باشد.
طبق مدارکی که در دست است (روایت های کتسیاس، هرودوت و منابع بابلی) جریان وقایع آن روزگار را می توان به چهار دوره تقسیم کرد:
دوره نخست - فراهم آوردن مقدمات کار: توطئه چینی داخلی بزرگان ماد به دست هارپاگه و از دیگر سو تحریک قبیله های مختلف به شورش - به احتمال قوی - توسط "اُیبار".
دوره دوّم - به میدان آمدن کوروش دوّم و لشکریان پارس و تاخت و تاز و پیشروی مادی ها تا پاسارگاد. به ظاهر این دوره در سال 553 ق.م روی داده باشد. در ضمن جنگ چنان جدّی بوده که مادی ها ناگزیر لشکریان خویش را از مرزها احضار کردند و غیبت ایشان، به نبونید پادشاه بابل اجازه داد تا در سال 553 ق.م شهر حرّان را که به مادی ها تعلق داشت، در شمال بین النهرین تصرف کند.
دوره سوّم - که دو سال به درازا کشید جنگ ادامه داشت و پیروزی گاهی نصیب مادی ها و زمانی نصیب پارسیان می شد و پارسیان نتوانستند پیروزی قطعی به دست آورند.
و سرانجام دوره چهارم - که از سال 550 ق.م با خیانت هارپاگه و پیکار قطعی آغاز می گردد و هرکانیان و پارتیان به سوی پارسیان روی می آورند و ایشتوویگو به هگمتانه (همدان) می گریزد.
از مراتب بالا به روشنی پیداست که مقاومت مادیها طولانی و مصممانه بوده است و اگر بزرگان ماد از درون آن کشور دست به خیانت نمی زدند، حکومت به دست پارسیان نمی افتاد.
هرودوت درباره آخرین اقدامات ایشتوویگو (آستیاگ) چنین می گوید: "آستیاگ مغان را - با اینکه تا آن زمان بهترین مناسبات را با ایشان داشت - اعدام کرد - زیرا به وی توصیه کرده بودند که به کوروش اجازه رفتن بدهد". بنابراین حدس زده می شود که بخشی از مغارن با پارسیان رابطه ای برقرار ساخته بودند. در واقع می بینیم که پس از آن، مغان در درباره کوروش دوّم و فرزند وی کمبوجیه دوّم از احترام وافر برخوردارند. طبیعت معتقدات دینی و وضع اجتماعی کاهنان چنان بود که اجازه نمی داد ایشان مدتی مدید مبیّن منافع توده مردم باشند.
سپس ایشتوویگو همه ساکنان همدان ار مسلح ساخت و برای واپسین پیکار از حصار شهر بیرون آمد، ولی از پارسیان شکست خورد و به دست ایشان اسیر گشت. پارسیان اکباتان (همدان) را تصرف کردند و برپایه تاریخ نبونید، آن شهر را غارت کرده و بخشی از مردم را به بردگی بردند.
به گفته کتسیاس، ایشتوویگو بیدرنگ پس از شکست اسیر نشد بلکه در اکباتان پنهان گشت. کوروش دوّم پس از ورود به اکباتان فرمان داد تا آمی تیدا دختر ایشتوویگو و شوهر او سپیتامه و پسران ایشان - سپیتاک و مهابرن - را شکنجه کنند و ایشتوویگو برای رهاندن نزدیکانش از شکنجه شدن، خود را تسلیم کرد.
نحوره پیروزی کوروش بر ایشتوویگو - پیروزی که به یاری بزرگان ماد به دست آمده بود - مستلزم آن بود که نظامات جدید حکومت کوروش به ظاهر متضمن سازش گونه ای با مادی ها باشد. بدین سبب با اینکه همدان غارت شد و بخشی از مادی ها برده گشتند و برای آن سرزمین - همچون کشوری فتح شده - خراج وضع کردند، با این وجود به منظور گذشت در برابر بزرگان ماد، یک سلسله اقدامات سازشکارانه نیز انجام شد. برای نمونه کوروش پادشاهی ماد را لغو نکرد بلکه خویش را شاه ماد خواند و این لقب را به لقب پیشن خود یعنی شاه پارش افزود. ماد را ساتراپ نشین (شهربان نشین) دوّم پادشاهی خود خواند و نخستین ساتراپ (شهربان) ماد، "اُیبار" بود.
به گفته کتسیاس، کوروش با دختر ایشتوویگو که آمی تیدا نام داشت ازدواج نمود ولی پیش از آن، شوهر نخست او سپیتامه را که مدعی تاج و تخت ماد و رقیب وی بود اعدام کرد و منظور او این بود که برای ادعادی خویش یعنی حکومت "قانونی" بر شاهنشاهی ایشتوویگو دلایل متقن فراهم کند.
سیاست دائمی و تغییرناپذیر کوروش دوّم این بود که حسن توجه محافل معینی از کشورهای گشوده شده و بخصوص بزرگان و اعیان را به سوی خویش جلب کند و بدین سبب، از روی عادت شاهانی را که اسیر می کرد به قتل نمی رساند. ایشتوویگو نیز از اعدام جان بدر برد و به گفته کتسیاس بعنوان جانشین و حاکم هیرکانه، "محترمانه" به آن سرزمین تبعید گشت ولی چیزی نگذشت که خواجه ای به نام "پتساک" به تحریک اُیبار بعنوان دیدن دخترش، وی را به بیابان برد و در آنجا رها کرد تا از گرسنگی بمیرد.
عده ای از بزرگان ماد وارد خدمت کوروش شدند. برای نمونه هارپاگه یکی از سرداران نامی وی و سوّمین حاکم لیدی بود (پس از درگذشت مازار مادی). هارپاگه یونیه را نیز برای کوروش فتح کرد. به ظاهر وی مایل به بازگشت به سرزمین ماد نبود و یا تردید داشت و در آسیای کوچک مقیم گشت و در آنجا املاک و اراضی وسیع به دست آورد. در لیکیه سنگ نبشته ای به زبان لیکیه ای و یونانی به جا مانده که از آن یکی از اخلاف وی است.
کتسیاس خبر می دهد که پسران آمی تیدا (از سپیتامه شوهر نخست او) به نام سپیتاک و مهابرن - از سوی کوروش به مقام ساتراپی گماشته شدند و برادر او پارمیس (پسر غیرقانونی ایشتوویگو و یا پسر مادر آمی تیدا از شوهر دیگر؟) یکی از سرداران لشکری پارس گشت.
بدین ترتیب امپراتوری ماد برافتاد و حاکمیت پارسان آغاز گردید. عیلام که روزگاری برای خود سرزمین پهناوری بود، از حیث اهمیت و درجه، به سوّمین شهربان نشین دولت هخامنشی فرود آمد، اما رسم جانشینی آن، که برپایه مادرتباری بود، تأثیر زیان آوری در دربار شاهان هخامنشی داشت. ماد که روزگاری خود مرکز پادشاهی نیرومند بود، به مرتبه دوّمین شهربان نشین فرود آمد، اما مادی ها را نیز به اندازه پارسیان حرمت می نهادند و بیگانگان از آنها همچون همپیمان پارسیان سخن می گفتند. پارس را که از آن پس به مثابه قلب امپراتوری می نگریستند، شهربان نشین یگانه و برجسته ای بود که جانشینان نیرومند شاهان هخامنشی از آنجا برمی خاستند. با پیدایش این جانشینان، خاور نزدیک وارد مرحله تازه ای از تاریخ گردید.
جستارهای وابسته