نبرد هیربا
|
نبرد هیربا نخستین نبرد میان پارس ها و مادها بود. این همچنین نخستین نبرد پس از شورش پارس بود. این اقدامات که توسط کوروش بزرگ رهبری می شد، موجب انتقال قدرت در خاورمیانه باستان گردید. موفقیت در این جنگ که منجر به ایجاد نخستین امپراتوری پارس شد، آغازی بر موفقیتهای طولانی کوروش بزرگ در فتح تمام جهان شناخته شده در آن زمان بود. گرچه تنها منبعی که این نبرد را با جزئیات ثبت کرده است نیکولای دمشقی می باشد، اما دیگر تاریخ نگاران بنام همچون هرودوت، کتسیاس و استرابون نیز از این نبرد در نوشته های خویش یاد کرده اند.
برآمد این نبرد برای مادها آنچنان سخت بود که ایشتوویگو بر آن شد تا شخصا به پارس حمله کند. این حمله شتاب زده سرانجام به سقوط وی منجر گشت. دشمنان پیشین مادها، به نوبه خود، کوشیدند تا علیه ایشان به حرکت درآمده، تنها توسط کوروش دوّم بازایستادند. بنابراین یک دوره صلح آغاز شد، که برقراری روابط نزدیک میان پارسیان و مادها را آسان نمود، و هگمتانه، پایتخت ماد را قادر ساخت تا بعنوان یکی از پایخت های پارس، در امپراتوری تازه آراسته شده پارس ها باشد.
مندرجات |
این نبرد پس از شورش پارسیان، که جایی در تابستان 553 ق.م رخ داد، روی داد. برپایه منابع اندک، پنداشته می شود که این نبرد (که در هیربا بود) دست کم نیم سال پس از آغاز آن شورش رخ داده است؛ به احتمال در آغاز زمستان 552 ق.م. ایشتوویگو پادشاه ماد که پنداشته می شود پدربزرگ کوروش دوّم نیز بوده است، پیشتر درخواست کوروش برای ترک دربار و دیدار دوباره با پدر و مادرش، که پیش از آن چندین بار انجام شده بود را، نپذیرفت. با این که درخواست وی برای ایشتوویگو غیر عادی بود - کوروش اشتباه کرد که درست پس از آن که شورش رخ داد این درخواست را نمود - اما با توجه به التماس های اُیبار، خدمتکار پارسی، ایشتوویگو به وی اجازه دیدار دوباره با پدر و مادرش را داد. به گزارش هرودوت، در نخستین باری که کوروش دوّم نزد پدر و مادرش رفته بود، هارپاگ فرمانده مادی، پنهانی نامه ای را که درون یک خرگوش جاسازی کرده بود، برای کوروش فرستاد تا وی شورشی را طرح ریزی کند و کوروش نیز نامه را به پدرش داد. این گزارش، با گزارش نیکولای همخوانی دارد که می گوید کمبوجه یکم به تازگی نیروهای بسیاری را پیش از آنکه نبرد آغاز گردد، فرآهم آورده بود. او سپس شمار اندکی از نیروهایش را به کمک کوروش فرستاد. این گزارش همچنین، این نظریه که این نبرد ماه ها، نه روزها، پس از شورش پارس، آغاز شده است را تأیید می کند. تصمیم ایشتوویگو مبنی بر اجازه بازگشت کوروش نزد پدر و مادرش، توسط برخی چنین پنداشته شده که تاریخ را دگرگون ساخت و سرانجام استان پارس را قادر ساخت تا نیرومندترین دولت در جهان باستان شود.
کوروش دوّم زمانی که شورش تازه آغاز شده بود، در هگمتانه بود. به گزارش نیکولای، زمانی که به کوروش دوّم اجازه رفتن داده شد، او از نزد ایشتوویگو گریخت زیرا می دانست که اگر ایشتوویگو بفهمید انگیزه های واقعی کوروش - یعنی پیوستن و در صورت لزوم جنگ در کنار پدرش - چه بوده، ممکن است سرانجام وی را اعدام نماید. این به آن دلیل بود که وقتی کوروش در نیمه راه بزرگ شدن بود دریافت که ایشتوویگو پیش از آن می کوشید تا زمانی که وی هنوز یک کودک بود، او را از میان ببرد، اما موفق نشد، و همانطور که زمان می گذشت، ایشتوویگو به خاطر شباهت های شخصیتی که کوروش با وی داشت، بیشتر به وی احترام می گذاشت. در ضمن ایشتوویگو مطمئن نبود که اگر به کوروش اجازه بازگشت به میهنش را بدهد، کار درستی کرده یا نه. ایشتوویگو سرانجام این کار را کرد، و این اقدام وی به پایان دادن به پادشاهی ماد کمک نمود. زمانی که ایشتوویگو دوبار از سوی هارپاک مورد این نیرنگ قرار گرفت که باور کند کوروش خطری برای وی ندارد، حتی زمانی که شورش رخ داد و نشانه های خطر تازه آشکار شد، آن گاه بود که کوروش دانست چگونه به آسانی می توان ایشتوویگو را فریب داد. به همین دلیل، کوروش ممکن است از این فرصت برای آوردن آزادی به پادشاهی خودش استفاده کرده باشد.
"زمانی که کوروش باز هم با ایشتوویگو بود، اُیبار این اندرز را به وی یادآوری نمود. کوروش از آن پیروی کرد، به پارس فرستاد، و زمانی که دریافت همه چیز آماده است، به بهانه ای که اُیبار پیشنهاد داده بود، از ایشتوویگو درخواست کرد، که به وی اجازه دهد به پارس برود. پادشاه به وی اجازه رفتن نداد. سپس کوروش خودش را به معتمدترین خواجه ها سپرد. وقتی زمان مناسب فرارسید، اجازه مسافرت به پارس را به دست آورد. یک روز، وقتی کوروش، پادشاه را با شراب در بهترین خلق و خو یافت، به خواجه علامت داد، و او نیز به پادشاه گفت: 'کوروش درخواست انجام قربانی که در پارس برای شما نذر کرده است را دارد، تا مرحمت شما اعلیحضرت بر وی ادامه یابد، و نیز اجازه دیدار با پدر بیمارش را می خواهد.' پادشاه با لبخندی کوروش را فرا خواند، و به مدت پنج ماه به وی اجازه غیبت داد؛ در ششمین ماه، باید بازمی گشت. کوروش برای قدرشناسی در پیشگاه پادشاه تعظیم کرد، و در طی غیبتش، تیرداد را بعنوان پیشکار پادشاه گماشت و سپس، رهسپار پارس شد."
- نیکولای دمشقی
ایشتوویگو بهترین خواننده ماد را دعوت کرد و واپسین آواز، توسط نوازنده حرفه ای به نام آنگار، که یک مغ نیز بود، و نیز دختری وی را همراهی می کرد، نواخته شد، ایشتوویگو را عمیقا آشفته ساخت:
جانوری حشی و درنده خو،
درنده خو تر از یک گراز نر،
اجازه رفتن یافت،
و به سرزمینی آفتابی فرستاده شد و باشد که بر همه این استان ها فرمانروایی کند، و باشد که،
با مشتی از افرادش،
جنگ علیه ارتش های بزرگ را ادامه دهد.
"او این را برای شوهرش بازگو کرد، که یک بار نزد ایشتوویگو رفته، همه چیز را به وی گفت و افزود که کوروش آشکارا به پارس رفته است تا مقدمات اجرای آنچه که پیش از این در رؤیا از آن خبر داده شده بود را فرآهم سازد. پادشاه بسیار دل نگران شد، و بابلی به وی اندرز داد که کوروش را به محض بازگشتن، به قتل برساند."
- نیکولای دمشقی
ایشتوویگو کوشید تا کوروش را به دربار فرخواند، اما نتوانست وی را بگیرد.
"ایشتوویگو این آواز را درباره خودش و کوروش دانست و بی درنگ 300 سوارکار را برای بازگرداندن وی فرستاد؛ اگر فرمانرداری نمی کرد آنها می بایست سرش را برمی داشتند و با خود می آوردند. وقتی سوارکاران فرمان های ایشتوویگو را نزد کوروش آوردند، او زیرکانه، به احتمال به سفارش اُیبار، پاسخ داد: 'چرا حالا که سرورم مرا فرخوانده است بازنگردم؟ امروز جشن خواهیم گرفت؛ فردا صبح راه خواهیم افتاد.' این با نظر ایشان جور درمی آمد. پس از این رفتار پارسیان، کوروش گاوها و حیوانات دیگر بسیاری را قربانی کرد، سوارکاران را میهمان نمود، و آنها را مست کرد؛ در همان زمان، پیغامی برای پدرش فرستاد که 1.000 سرباط سواره و 5.000 سرباز پیاده را به شهر هیربا که در سر راه قرار داشت بفرستد، و بقیه پارسیان را در سریع ترین زمان ممکن، به شیوه ای که به نظر برسد به فرمان پادشاه بوده است، مسلح سازد. در طی شب، کوروش و اُیبار، سوار اسب شدند، بسوی هیربا شتافتند، ساکنان آن را مسلح ساختند، و افرادی که کمبوجیه یکم بمنظور نبرد به آنجا فرستاده بودند را بکار گرفتند. صبح روز بعد، وقتی که سوارکاران ایشتوویگو از عیاشی بیرون آمدند، و دریافتند که کوروش ناپدید شده است، وی را دنبال کرده به هیربا رفتند. در اینجا کوروش نخست دلیری اش را نمایش داد، و همراه با پارسیان همراهش، 250 اسب ایشتوویگو را به قتل رساند. بقیه گریختند، برای ایشتوویگو خبر بردند."
- نیکولای دمشقی
با توجه به انواع نیروها، دانسته نیست که آیا پیاده نظام پارسیان در نبرد به کار گرفته شد یا نه. به احتمال زیاد کورش و سواره نظامی که همراه با وی از ماد گریختند، بطور مستقیم با سواره نظام ماد که ایشتوویگو برای بازگرداندن کوروش فرستاده بود، می جنگیدند. کوروش به احتمال می دانست که برای جنگ با بهترین سواره نظام ایشتوویگو به همه افرادش نیاز دارد. تاکتیک نظامی کوروش، موفقیت وی در جنگ را ثابت نمود. در 'کتاب تاریخ' هرودوت، او به این نکته اشاره می کند که در نخستین نبرد میان پارس ها و مادها، هارپاگ به سوی کوروش رفت و بیشتر مادی ها نیز یا به کوروش پیوستند و یا کشته شدند و یک نیروی کوچک مادها نیز به سمت ماد گریخت. به نظر می رسد که این موضوع با گزارش نیکولای از نبرد نخست، جور درمی آید.
درحالیکه کمبوجیه یکم همراه با پسرش، +350.000 نفر را سازماندهی می کرد، ایشتوویگو نیز افراد کم سال و سن بالای خود را برای جنگیدن در نبردها مسلح می نمود و آنها از سرتاسر امپراتوری آمدند؛ و ایشتوویگو همراه با +1.205.000 نفر، دست به پیشروی زد. بیشتر تاریخ نگاران این شمار را خیالی می پندارند اما برخی دیگر، آن را جزوی از ذخیره ارتش می دانند. این به دلیل این واقعیت است که در نبردهایی که روی داد، چیزی بیشتر از 200.000 نفر از هر سو به میدان نبرد نرفتند. زمانی که ایشتوویگو دانست که کوروش را دست کم گرفته بود، دریافت که تنها فرونشاندن شورش بسنده نیست، بلکه باید تهاجم گسترده ای را انجام داد؛ بنابراین، ایشتوویگو، حمله به پارس را آغاز کرد.
این نبرد نخستین شکست مهم برای مادی ها بود. این نخستین بار در یک مدت طولانی بود که مادها در یک نبرد شکست می خوردند. این نبرد بعنوان نخستین پیروزی کوروش دوّم، به ایشتوویگو پادشاه ماد خوش نیامد. همچنین موجب شد تا ساتراپ های شمالی شورش کنند و با پارس همپیمان گردند. سال پا پس از این جنگ، پارس ها و مادها هنوز قدرشناسی عمیقی نسبت به یکدیگر داشتند و مادها اجازه یافتند که بخشی از گارد جاوید پارس شوند. این نبرد تا اوایل دهه 1900 میلادی برای تاریخ فراموش شده بود. از آنجا که بیشتر گزارش های این نبرد از پاره سنگ نبشته ها به دست می آید، تاریخ نگاران تنها در سال های بعد امروزی، این نبرد را بعنوان یک رویداد تاریخی که جهان باستان را تغییر داد، تجدید کردند. این به خاطر آن است که این نبرد، یک رشته واکنش از رویدادها را آغاز کرد که موجب شد تا پارس در یک چهارم هزاره بعد نیرومندترین دولت شود.