ماد پس از تقسیم پادشاهی آشور
«ماد»، جنوب و باختر ایران و بخش هایی از شمال میان دو رود را تحت کنترل داشت.
«بابل» کلدانی، سلطه خود را بر بقیه میان دو رود (بین النهرین) گسترانده و مدعی فرمانروایی بر برخی از خراجگذاران پیشین آشور در فلسطین و سوریه بود.
و «لیدی»، یک پادشاهی به نسبت جدید اما ثروتمند و آباد.
این کشورها از وضع موجود راضی نبودند و به ناچار، درگیری و جنگ در میانشان به وقوع پیوست و خاور نزدیک وارد دور تازه ای از زیاده خواهی، فتح و چیرگی خونبار، و ظهور و سقوط امپراتوری ها شد.
در طی سال های 610 تا 590 ق.م، پادشاهی ماد نه تنها پادشاهی آشور را از پای درآورد، بلکه پادشاهی های ماننا، سکا و اورارتو را نیز مطیع خویش ساخت. این خود موفقیت بزرگی بود که از لحاظ اهمیت، تنها اندکی از غلبه بر آشور کمتر بود. (برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به مقدمات جنگ بابل و ماد علیه آشور، جنگ بابل و ماد علیه آشور، سقوط نینوا، فروپاشی آشور)
در سال 593 ق.م، یک منبع شرق باستان، از سه پادشاهی ماننا، سکا و اورارتو، برای آخرین بار یاد می کند و آنها را تابع ماد ولی خودمختار می شمارد. ولی چیزی نگذشت که به موجودیت نیمه مستقل آنها نیز پایان داده شد. تعیین تاریخ این رخداد برای ما دشوار است.
پس از تقسیم میراث آشور، روابط میان بابل و ماد تا مدتی وخیم بود و چنانکه از سخنان ارمیای نبی در سال 593 ق.م برمی آید، اقوامی که تحت انقیاد بابل درآمده بودند، از این نزاع امیدها داشتند. وی در این دوره از ماد و پادشاهیهای تابع آن یاد کرده می گوید:
«خداوند می گوید من تمام اقوام بزرگ کشور شمالی را علیه بابل برانگیخته برپا خواهم داشت. در کنار آن صف آرایی خواهند کرد و آن به تسخیر ایشان در خواهد آمد. آنها جنگاوران آزموده ای هستند و تیرهایشان بیهوده هدر نمی رود. کلده اسیر خواهد شد و آنان که ایشان را اسیر کنند، سیر خواهند گشت».
«قومی از سمت شمال می آید، مردمان بسیارند و پادشاهان بسیار از اکناف زمین برخاسته اند. کمان و زوبین دارند، بی رحمند - رأفت نخواهند داشت. صدایشان مانند دریا خروشان است، بر اسبان می تازند، مانند تن واحدند، در جنگ بر ضد تو، ای دختر بابل! پادشاه بابل آوازه ایشان شنید و دستانش سست گردید، و غم او را فرو گرفت و مانند زنی که می زاید، بر خود می پیچید...».
«علم ها را بر افرازید. میان اقوام کرناها را به صدا درآورید! علیه او (بابل) امت ها را آماده کنید، پادشاهی های اورارتو و ماننا و سکا را بر او بشوریانید، سران علیه او منصوب نمایید و اسبان را چون ملخان آماده به جنگ برانگیزید. قوم ها را علیه او آماده کنید، شاهان ماد و رئیسان ایالات آن را و تمام حکام و جانشینان آن را و سراسر سرزمین آن را».
این سخنان بیهوده و بی پایه نبود. در آن زمان براستی در بابل، از نقشه های ماد سخت نگران بودند. در همان زمان، «نبوکد نصر دوّم» (605 - 562 ق.م) با عجله به دور بابل استحکامات و حصار حصین می کشید - استحکاماتی که جهان تا آن دوره به خود ندیده بود و در سراسر بابلستان، «دیوار مادی» برپا داشت.
در واقع هر دو پادشاهی بزرگ، پس از آنکه خاک آشور را میان خود تقسیم کردند، به رقابت با یکدیگر پرداختند و تصادم میان آنها - دیر یا زود امری احتراز ناپذیر شمرده می شد.
تا دهه هفتم سده هفتم ق.م، در آسیای کوچک، فریگیه دولتی بود که نقش رهبری را بازی می کرد اما در این زمان، فریگیه را کیمریان ویران کرده بودند و بیشتر ایالات شرقی آسیای کوچک، به ظاهر در عهد روسای دوّم پادشاه اورارتو، توسط آن دولت تسخیر گشته بود و در این زمان، «لیدی» وارث و جانشین این ایالت ها بود.
«گوگو» پادشاه لیدی به سرزمین های اورارتو دست یافت در آنجا، میان منافع آن دولت و دولت ماد تصادم رخ داد. بدین سبب بود که «آلیات» پادشاه بعدی لیدی از متحدان خویش یعنی سکاها علیه ماد پشتیبانی می کرد و میان او و هوخشتره جنگ درگرفت (590 ق.م). در این مبارزه پیروزی گاهی نصیب این و زمانی نصیب آن می شد و بارها چنین به نظر می رسید که لشکریان آسیای کوچک وارد آسیای نزدیک خواهند شد.
با این حال مادها موفق شدند تا لشکریان آلیات را بطور موقت به سوی باختر عقب برانند اما چون جنگاوران ماد از نبردهای توانفرسای سالهای پیشین خسته شده بودند، پیروزی قطعی به دست نیاوردند و چون در 28 مه سال 585 ق.م، هنگام پیکار با لیدیان، خورشیدگرفتگی روی داد. هرودوت بعدها نوشت: «پس از پنج سال جنگ و ستیز بی حاصل، نبردی در گرفت و سپاهیان سخت مضغول کارزار بودند که ناگهان روز به شب تبدیل شد... هم لیدیان و هم مادها که این تاریک شدن روز را دیدند، از نبرد دست کشیدند».
مادها با اعتقاد به اینکه این خورشیدگرفتگی مربوط به طالع نحس است، از لیدی عقب نشستند و دیگر هیچ گاه باز نگشتند. طرفین موافقت کردند که این حادثه نشانه و اشاره ای از عالم بالا است که باید صلح کنند. عهد صلح به وساطت بابل (همپیمان لیدی) و کلیکیه (همپیمان ماد) منعقد شد و مرز میان لیدی و ماد، در امتداد رود هالیس (قزل ایرماق کنونی) تعیین گشت. این پیمان با ازدواج «ایشتو-ویگو» پسر هوخشتره، و «آریانیا» دختر آلیات استوارتر گردید.
هوخشتره که مرزهای پادشاهی ماد را تا آنجایی که هیچ گاه از آن بیشتر نشد گسترش داد، در همان سال زندگی را بدرود گفت.