سال 652 ق.م. در آن زمان 22 سال بود که خشتریته، یا به قول هرودوت «فرائورت»، در ماد فرمانروایی می کرد. هرودوت درباره او چنین می نویسد:

«فرائورت سرگرم مطیع ساختن آسیا گشت و قومی را پس از قومی دیگر زیر لوای خود درآورد تا اینکه علیه آشوریان لشکر کشید، و (همان) آشوریانی که در نینوا مسکن داشتند و پیشتر بر همه فرمانروا بودند، این بار تنها مانده بودند زیرا که متحدان، از ایشان جدا شده بودند ولی با این حال، وضعشان (از هر حیث) خوب بود. فرائورت پس از آنکه 22 سال پادشاهی کرد، علیه ایشان کشته شد و بیشتر لشکریان وی از پای درآمدند».

آنچه که هرودوت در مورد آشور شرح می دهد، همان وضعی است که بر اثر قیام شاماشوموکین پدید آمده بود. البته اینکه در نوشته های آشوربانیپال شاه آشور، یادآوری درباره پیروزی ارتش آشور بر ماد دیده نمیشود، پژوهشگران را مشوش ساخته است و این در حالی است که آشوریان کوچکترین موفقیت خویش را بزرگ می کردند. توجیه این مطلب چنین است که پیروزی بر خشتریته، کار خود آشوریان نبود، بلکه با یاری متحدان ایشان، یعنی سکاها به دست آمد و آشوریان، ایشان را گاهی به جان این و زمانی به جان آن قوم همسایه خویش می انداختند.

بطور طبیعی فقدان سرداری چن خشتریته، ممکن بود برای لشکریان ماد عواقب وخیمی به بار آورد و تلاشی که پس از درگذشت او برای ادامه جنگ با آشور به انجام رسید، به شکست مادی ها و استقرار فرمانروایی سکاها در خاک ماد منجر شد.

ولی نباید پنداشت که هدف فرمانروایی سکاها، نابودی یا بلع دولت ماد بوده است. پادشاهی ماد نیز مانند ماننا کماکان به موجودیت خویش ادامه داد و در پایان دوران حاکمیت سکاها، به هیچ وجه ناتوان تر از پیش نبود. به ظاهر سکاها تنها خراجی کم و بیش سنگین یا اسمی (نه واقعی) از ماد دریافت می داشتند. پیشوایان سکا نتوانستند یک امپراتوری واقعی برپا کنند ولی دولتی ایجاد کردند که قادر بود وظیفه تاریخی خویش را ایفا کرده یوغ آشر را براندازد ولی برعکس، اجازه دادند تا آشوریان از ایشان چون وسیله اختناق نهضت آزادی استفاده کنند. در عوض، آنچه به اصطلاح پادشاهی سکا نامیده می شد، پایگاهی بود برای حمله و دستبرد به کشورهای همسایه - نخست به اوراتو، و سپس به سرزمین های اختصاصی آشور و به ویژه به متصرفات آن در سوریه و فلسطین دستبرد زدند و سکاها بنا بر برخی منابع، تا حدود خاک یهودیه و فلسطین و مصر نیز رسیدند.

فرمانروایی سکاها از برخی جهات برای مادی ها واجد اهمیت بود. مادی ها از یک سو با فن و تاکتیک سواری و تیراندازی سکاها آشنا شدند و حتی پس از سقوت فرمانروایی سکاها نیز مادی ها فرزندان خویش را برای آموختن تیراندازی، به سکاها می سپردند. از دیگر سو، فرمانروایی سکاها به تدوین یک زبان بین القبایل، که نه تنها در قلمرو ویژه ماد بلکه در سراسر خاک آن کشور گسترش یافت، کمک کرد: زبان ایرانی مادی ها به قدری به زبان ایرانی سکاها نزدیک بود که تفاهم میان ساکنان پادشاهی سکا و ماد را ممکن می ساخت.

به گفته هرودوت، پس از 28 سال، «کیاکسار» (هوخشتره) و مادیها، آنها را به میهمانی خواندند و مست کردند و کشتند (منظور وی سکاها و یا - دقیقتر بگوییم - سران سکاها است) و بدین شیوه پادشاهی خویش را نجات دادند و آنچه را پیشتر داشتند به تصرف درآورند.

بنابراین، به محض آنکه قدرت سست و بی پایه شاهان سکا سرنگون شد، پادشاهی ماد دوباره به همان صورت و وضعی که پیشتر داشت، درآمد زیرا فرمانروایی سکاها، به اساس دولت ماد زیانی وارد نیاورد و تنها «هوخشتره» (625 - 585 ق.م) می بایست به منظور مصونیت و دوری از دستبردهای سکاها، خراج تعیین شده ای را به ایشان بپردازد.

سرانجام در حدود دهه دوّم قرن هفتم ق.م، پادشاهی ماد از خراج دادن به سکاها رهایی یافت.